سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاد و جذاب

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اس ام اس های خطرناک

    نظر

1- از ترکه میپرسن چطور شد ترک شدی؟ میگه: ایلده اول دنیا خدا ازم پرسید: دوست داری ترک خر باشی یا فارس زن‌قحبه؟! منم گفتم: همون ترک خر بهتره!

 

2- ترکه رفته بوده خون اهدا کنه، دکتره ازش میپرسه: شما تاحالا چندبار همخوایگی نامBشروع داشتین؟! (این یحتمل ترکش یه خورده خارجکی بوده!! دکترای داخلی که معمولا خایه نمیکنن همچین سوالی بپرسن!!) ترکه کلی قسم و آیه میخوره که ولله بالله، من زن و بچه دارم، اهل این کارا نیستم تا بالاخره دکتره قبول میکنه و خون بابا رو میگیرن. موقع برگشت، ترکه رفیقش رو تو صف میبینه، میگه: اصغر خیلی مواظب باش! اینجا انگار یکیو کردن، دنبال اون نامردن!

 

3- تهرونیه و اصفهانیه و قزوینیه میمیرن، اون دنیا میرن کارنامه اعمالشون رو میگیرن، میبینن بدجوری افتضاحه و اگه این ریختی پیش بره هر سه تایی از قعر دوزخ سر در میارن! خلاصه میرن پیش جبرئیل و کلی خایه مالی میکنند که بابا یک فرصت دیگه به ما بدین بلکه جبران کنیم و آخر مخ جبرئیل رو میزنن و راضیش میکنن که یک فرصت دیگه بهشون بده، منتها با یک شرط و اون اینکه اگه اینبار یک دفعه تهرونیه خانوم بازی کنه، اصفهانیه دنبال پول باشه یا قزوینیه قزوینی بازی در بیاره، درجا سنگ میشه و صاف از ته جهنم سر در میاره! خلاصه سه تایی برمیگردن رو زمین و خوشحال و خندان داشتن میرفتن که یهو چشم تهرونیه میخوره به یک کس‌ اساسی و هرچی میخواد جلوی خودشو بگیره نمیشه و آخر مره یک تیکه بهش میندازه.. تیکه انداختن همان و درجا سنگ شدن همان! قزوینیه و اصفهانیه خوب حساب کار دستشون میاد، یک نگاه به هم میکنند و راه میافتند. یخورده جلوتر اصفهانیه یک 100 تومنی رو زمین میبینه، هی با خودش چک و چونه میزنه، آخر میبینه راه نداره... خم میشه ورش داره، یهو قزوینیه میگه: آی بالام‌جان! خدا ازت نگذره که هم خودتو سنگ کردی و هم منو!

 

4- از لاشیه میپرسن: دوست داری تو آسیا کدوم تیم برسه به جام جهانی؟ میگه: خوب معلومه ایران. میپرسن: بخاطر وطن پرستی میگی ایران؟ میگه: نه بابا، آخه تا برسه جام جهانی آدمو میگـاد!

 

5- مسؤل خوابگاه دخترا همه دخترا رو جمع می‌کنه، میگه: دیشب یه مرد اومده بوده تو خوابگاه. همه میگن: وااای... یکی میگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه میگه: اینطور که فهمیدیم این مرده رفته بوده تو اتاق یکی از دخترا. همه میگن: وااااای... یکی میگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه میگه: تازه، یه کاپوت هم پیدا شده. باز همه میگن: واااااای... یکی میگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه ادامه میده: ولی گویا اون کاپوت سوراخ بوده. همه میگن: هه هه هه... یکی میگه: وااااای!

 

6- واسه سرشماری اومده بودن در خونه رشتیه، یارو از رشتیه میپرسه: اسم پسر اولت چیه؟ رشتیه میگه: اصغر. میپرسه: خوب اسم پسر دومت چیه؟ رشتیه: میگه اصغر!...سومی، چهارمی، پنجمی، خلاصه همه رو میگه اصغر! ماموره شاکی میشه، میگه: مامور دولت رو سر کار گذاشتی؟! رشتیه میگه: نه والله، اینها همشون اسمشون اصغره! مرده میگه: خوب پس چجوری تو خونه صداشون میکنید؟ رشتیه میگه: خوب اصغر اکبرآقا داریم، اصغر علی آقا داریم، اصغر آقا رضا داریم!

 

7- ترکه داشته از تو جنگل رد میشده؛ یهو یک شیره جلوشو میگیره، میگه: کوچولو کجا میری؟! ترکه میگه: خونه مادر بزرگ، بخورم پفک نمکی، چاق بشم چله بشم، بعد میام کیرمم نمیتونی بخوری!

 

8- ترکه ساعت سه نصفه شب مست و پاتیل میرسه در خونه، هرکار میکرده نمیتونسته کلید رو بکنه تو قفل در. خلاصه اونقدر سر و صدا میکنه تا زنش بیدار میشه، ازون بالا داد میزنه: اصغر اقا کلید بندازم؟! ترکه میگه: نه بابا کلید دارم، سوراخ بنداز!

 

9- ترکه میخواسته دستکش بخره، میره داروخونه میگه: ببخشید، کاپوت ‌خانواده دارین؟!

 

10- رشتیه میاد خونه، میبینه یک مردک لندهور لخت مادرزاد تو اتاق خواب نشسته! خلاصه خیلی غیرتی میشه، میگه: مردک الندگ! تو خونه من چه غلطی میکنی؟! مرده میگه: والله آقا من داشتم با این خانم همسایه بالایی حال میکردم، که یهو شوهرش اومد، منم به شما پناهنده شدم. رشتیه دلش میسوزه، میگه: اشکال نداره، والله منم دل خوشی ازین طبقه بالایی ندارم. خلاصه کلی مرام میگذاره و یک دست لباس و یک مقدار پول تاکسی میده به مرده و با سلام وصلوات راهیش میکنه. یکی دو هفته بعد، رشتیه داشته تو حیاط خونش قدم میزده، یهو دو دستی میکوبه تو سرش، میگه: ای بر پدر آدم دروغگو لعنت! منزل ما که فقط یک طبقه‌ست!

 

11- عربه زنشو واسه زایمان بچه هفتم برده بوده بیمارستان، بعد از یک مدت یک پرستار میاد، آروم بهش میگه: یک خبر بدی براتون دارم. متاسفانه بچه عقب افتاد‌ه‌ست. عربه میگه: ولک خودشو ناراحت نکن! شیش تاشون از جلو افتادن هیچ گهی نشدن، بگذار این هفتمی از عقب بیافته شاید یک گهی شد!

 

12- تو قزوین داشتن درمورد انتخابات مجلس گزارش تهیه میکردن، یارو گزارشگره از یک پیر مرد بازاری میپرسه: به نظر شما با صلاحیت‌ترین کاندید این دوره کیه؟ حاج آقا میگه: بالام جان این روزا هر الف بچه‌ای مدعیه که کان دیده، ولی الله وکیلی هیشکی تو کل قزوین قدر این حسین آقا آمپول زن کان ندیده!

 

13- از رشتیه میپرسن: چه روزایی با زنت حال می‌کنی؟ میگه: همه روزا بجز پنجشنبه و جمعه‌ها! میپرسن چرا؟! میگه: اووو! پنج شنبه جمعه اونقدر شلوغه که ژتون گیر خودمم نمیاد!

 

14- از اصفهانیه میپرسن: میدونی فرق شورتهای قدیم با شورتهای جدید چیه؟میگه: قدیما باید شورتو میزدی کنار تا کونو ببینی، این روزا باید کونو بزنی کنار تا شورتو ببینی!

 

15- تو پلیس راه اتوبان قزوین یک کامیون رو نگه میدارن، میبینن شیشه سمت شاگرد بازه یک کون هم ازش بیرونه!! خلاصه میرن جلو به راننده میتوپن که: مرتیکه فلان فلان شده، این چه وضع افتضاحیه؟!! قزوینیه با تعجب میگه: کدام وضع بالام جان؟! مامورا شاکی میشن، میگن: خودتو به نفهمی نزن!! این چیه از شیشه اومده بیرون؟!! قزوینیه میگه: شما هم منو ترسوندین! بالام جان این کان بچه‌ست، گذاشتم تو راه تگری شه برم قزوین بزنم زمین!

 

16- یارو ازون تیمسار کس‌خلای تیر بوده، یک روز کله سحر میاد پادگان به اولین نفری که میرسه، داد میزنه: سرگرد! من دیشب زنمو کردم! انجام وظیفه بود یا بیگاری؟!! سرگرده جفت میکنه، با خودش میگه باز این میخواد یک چیزی از دهن ما بکشه بیرون بدبختمون کنه. خلاصه با تته پته میگه: چه‌چه عرض کنم قربان. تیمساره شاکی میشه، میگه: خاک بر سر احمقت کنند! میره یکم جلوتر، یک گروهبانه رو میبینه، باز همون سؤالو میپرسه، گروهبانه بدبخت هم یکم من و من میکنه، چیزی نمیگه و فحشش رو میخوره. تیمساره شاکی‌تر میشه، میره یکم جلوتر میبینه یک سرباز صفر داره جارو میکشه، میره جلو میگه: سرباز! من دیشب خانوم رو کردم. انجام وظیفه بوده یا بیگاری؟! سربازه خیلی مطمئن میگه: انجام وظیفه بوده قربان! تیمساره کف میکنه، میگه: واسه چی انجام وظیفه؟! ترکه میگه: آخه اگه بیگccاری بود میدادید ما بکنیم!

 

17- به رشتیه میگن اعضای خانوادتو نام ببر، میگه: صاایران، امرسان، موبایل، آمریکا!! میگن: مرتیکه این کس‌شعرا چیه میگی؟! رشتیه میگه: آخه شما نمیدونی؛ صاایران دختر کوچیکمه، هر روز بهتر از دیروز! امرسان دختر بزرگمه، زیبا جادار مطمئن! موبایل خانمه، که هیچ وقت در دسترس نیست! آمریکا هم خودمم، که هیچ غلطی نمیتونم بکنم!

 

18- ترکه دو تا زن داشته. یک روز زن اولش زنگ میزنه دفترش، با کلی ناز و ادای شوهر خفه کن میگه: عزیزم، چرا یک سر به من نمیزنی؟! کلی خرید دارم. بدبخت شوهر هم میگه: چشم خانوم، حتماٌ یک سر میام. هنوز گوشی رو نگذاشته بوده زمین که زن دومش زنگ میزنه و باز با همون تریپ عشوه میگه: عزیزم چرا نمیای پیشم، مگه نمیدونی مریض احوالم؟! و باز هم ترکه میگه: چشم عزیزم، حتما میام پیشت. خلاصه عصر میشه و ترک عزیز قصه ما اول میره یک سر به زن اولش میزنه و خلاصه یوخده اوضاع گرمتر از معمول میشه و کار به جاهای باریک میکشه. کارشون که تموم میشه، ترکه میگه: خوب عزیزم پاشو بریم بزازی لباس بخریم، زنه هم که مشکلش حل شده بوده میگه: نه عزیزم باشه یک وقت دیگه. خلاصه ترک نازنین قصه ما هم خداحافظی میکنه و میره سراغ زن دوم و خوب دور از ذهن نیست که اونجا هم دکتربازی به جاهای باریک میکشه و جناب شوهر یک ربع تلنبه زدن پیاده میشه!! کارشون که تموم میشه، باز ترکه میپرسه: عزیزم میخوای بریم دکتر معاینت کنه؟ زنه هم میگه: نه حالم الان بهتره، بعداٌ میریم! بعد از پایان هر دو ماجرا، ترکه کیرشو در میاره میگه: گربان سنه سرافراز - هم دکتر سنه هم بزاز!

 

19- قزوینیه یه بچه خشگل بلند کرده بوده، پای معامله که میرسن قزوینه میگه: ببین بالام جان، اگه بزاری توش بزارم 50 تومن بهت میدم اگر هم بزاری لاش بزارم 100 تومن بهت میدم. بچهه هم پیش خودش میگه: عجب نرخ خوبیه! بزار یه لاپا بهش بدیم 100 تومن کاسب بشیم. خلاصه تا وارد عمل میشن قزوینیه امونش نمیده و تا دسته میکنه تو ماتحت بچه مردم! پسره هم بدبخت با هزار مکافات خودشو میکشه بالا میگه: خوارکسده مگه قرار نبود لا پام بذاری؟! پس چرا کردی توش؟! قزوینیه میگه: بالام جان به جون تو دست کردم تو جیبم دیدم 50 تومن بیشتر ندارم!

 

20- ترک دیسک کمر داشته، بچش با کیفیت به دنیا میاد!

رشتیه میره دکتر، میگه اقای دکتر من هشت تا بچه دارم، دیگه نمیخوام بچه دار بشم. چیکارکنم؟ دکتره میگه: خوب عزیزجان، موقع عمل کاندوم مصرف کن. رشتیه میگه: آقای دکتر سر دو تای اول کاندوم مصرف کرده بودم، ولی بچه دار شدیم. دکتره میگه: خوب به خانمت بگو قرص مصرف کنه. رشتیه میگه: سر دوتای بعدی هم خانم قرص مصرف کرد ولی باز بچه دار شدیم. دکتره میگه: به خانمت بگو دیافراگم بگذاره. رشتیه میگه: سر دوتای بعدی هم همین کارو کردیم ولی باز فایده نداشت. دکتره شاکی میشه، میگه: خوب بابا کون لقت! اصلا نکنش!! رشتیه میگه: والله آقای دکتر سر دوتای آخر اصلاً نکرده بودیم!